r78

این جوریه که یه سری فکت تو بچگی بهم گفته شده، و شدیدا روش تاکید شده. فقط تو همون برهه زمانی. 10-15 سال پیش. بعد الان با این که یقین دارم به چرت بودنش، بازم در موقعیت های مرتبط بهم یادآوری می‌شن و باید بهشون جواب بدم که نه، تو چرتی، برو کنار بذار هوا بیاد. و این چرخه تکرار شه.

مثلا من هنوزم وقتی تهِ یه مریضیم به آمپول زدن ختم می‌شه و می‌بینم چاره دیگه ای نیست، اولین فکتی که میاد تو ذهنم اینه که "آمپول که درد نداره!"

و مسئله اینه که آمپول واقعا درد داره :))

و این در حالیه که همممیشه وقتی بچه بودم و کارم به آمپول زدن می‌کشید و شروع می‌کردم غرغر کردن، مامانم می‌گفت "آمپول که درد نداره!" :)) و خر می‌شدم می‌رفتم می‌خوابیدم رو اون تخت چرک کوفتی.

- اون بویی که وقتی وارد اتاق تزریقات می‌شی میاد انصافا ترسناکه :)) -

یا مثلا یادمه خیلی کوچولو که بودم، با داداشم یه کلمه ای رو یاد گرفته بودیم، واقعا کلمه هه خیلی خیلی نرمال محسوب می‌شه الان :)) بعد مامانم که فهمیده بود همه‌ش بهمون تاکید می‌کرد که این حرف خوبی نیست و نباید به کار ببرین. به جاش بگین فلان :)) بعد من الان هنوووز که هنوزه وقتی موقعیت کاربرد اون کلمه برام پیش میاد به سختی می‌گمش :))))) و قبل این که بگم حس بدی می‌گیرم واقعا :))) و این در حالیه که جلوی آدمی که بهش نزدیکم رکیک ترین فحش های جهان خلقت رو هم می‌تونم بدم و کلا اگه طرف مقابل روال باشه اون روی بددهنم به راحتی میاد بالا.  ولی موقع گفتن این یه عذاب وجدان خاصی می‌گیرم! و اینجا هم هر دفعه قبل گفتنش یه اروری میاد که عه اینو نگو :)) و هر دفعه باید بهش بگم خفه شو دوست عزیز :))

واقعا تا کی ادامه دارن این خوددرگیری ها؟ :))

واقعا یه برنامه بریزید، برید بمیرید زودتر. مرسی اه.

بای ده وی

اون دردی که امروز عصر به خاطرش 3 تا آمپول زدم مدتهاست برطرف شده، ولی جای آمپولا هنوز درد می‌کنن :|


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها